English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 306 (8723 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ride U سوار شدن
rides U سوار شدن
Mt U سوار شدن
Mts U سوار شدن
get in U سوار شدن
get on U سوار شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
horseback U سوار
horseback U سوار براسب
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
floppy discs U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disks U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
staging U سوار کردن جا دادن
modulate U سوار کردن
modulate U سوار کردن موج
modulates U سوار کردن
modulates U سوار کردن موج
modulating U سوار کردن
modulating U سوار کردن موج
mount U سوار شدن بر
mount U سوار کردن
mount U قنداق سوار کردن بر پا کردن
mount U سوار شدن قله برامدگی
mounts U سوار شدن بر
mounts U سوار کردن
mounts U قنداق سوار کردن بر پا کردن
mounts U سوار شدن قله برامدگی
reassemble U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling U بستن قطعات سوار کردن قطعات
cab U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
cabs U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
canter U سوار اسب
cantered U سوار اسب
cantering U سوار اسب
canters U سوار اسب
ranger U تفنگ دار سواره هنگ سوار
rangers U تفنگ دار سواره هنگ سوار
up U سوار براسب سر پا
upped U سوار براسب سر پا
upping U سوار براسب سر پا
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
set U سوار کردن جاانداختن
sets U سوار کردن جاانداختن
setting up U سوار کردن جاانداختن
assemble U سوار کردن
assemble U سوار کردن قطعات
assemble U سوار کردن گردهمایی کردن
assembled U سوار کردن
assembled U سوار کردن قطعات
assembled U سوار کردن گردهمایی کردن
assembles U سوار کردن
assembles U سوار کردن قطعات
assembles U سوار کردن گردهمایی کردن
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
gas U ناپدید شدن موج سوار زیر اب
gases U ناپدید شدن موج سوار زیر اب
gassed U ناپدید شدن موج سوار زیر اب
gasses U ناپدید شدن موج سوار زیر اب
squadron U گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
squadrons U گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
piggyback U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
piggybacks U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
jockey U اسب سوار حرفهای
jockey U چابک سوار
jockeys U اسب سوار حرفهای
jockeys U چابک سوار
horsemen U اسب سوار
packet U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
equestrian U اسب سوار
equestrian U چابک سوار
horse U اسب دار کردن سوار اسب کردن
horse U سواراسبی سوار شوید
motorist U ماشین سوار
motorists U ماشین سوار
cyclist U دوچرخه سوار
cyclists U دوچرخه سوار
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
mounting U سوار کردن وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
trooper U سوار
troopers U سوار
ride U مسلط شدن سوار شدن بر
rides U مسلط شدن سوار شدن بر
mounted U سوار شده
mounted U به طور سواره سوار شده روی وسیله دیگر
bomb U زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bombed U زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bombed out U زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bombs U زیر اب ناپدید شدن موج سوار
piece U سوار
pieces U سوار
automobile U اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobiles U اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
horseman U اسب سوار
horseman U سوار کار
embark U درکشتی سوار کردن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
Other Matches
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
cavalry man U سوار در سوار نظام
horsewomen U سوار
in the saddle U سوار
horsewoman U سوار
board U سوار
boarded U سوار
outside ofa horse U سوار
horse breaker U چابک سوار
horse man U اسب سوار
on stilts U سوار چوب پا
on shipboard U سوار کشتی
on board a ship U سوار کشتی
equitant U سوار بر اسب
bicyclist U دوچرخه سوار
armored cavalry U سوار زرهی
acheval U سوار بر اسب
modulation U سوار سازی
rig U سوار کردن
rigged U سوار کردن
rigs U سوار کردن
cavalry U سوار زرهی
riders U سوار کار
rider U سوار کار
cavalier U سرباز سوار
biker U دوچرخه سوار
equestrienne U زن اسب سوار
fabricates U سوار کردن
enchase U سوار کردن
chevalier U سوار دلاور
fabricate U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
boot and saddle U سوار شوید
surfer U موج سوار
skim boarder U موج سوار
board surfer U موج سوار
biker U موتورسیکلت سوار
cavalier U اسب سوار
reinsman U اسب سوار
washine U موج سوار زن
vedette U قراول سوار
boaters U زورق سوار
horsewoman U سوار اسب
horsewomen U سوار اسب
tobogganist U سورتمه سوار
take up U سوار کردن
tobogganer U سورتمه سوار
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
dragons U گردان سوار اسبی
to hitchhike U مجانی سوار شدن
to go backpacking U مجانی سوار شدن
rodeos U سوار کاری کردن
rodeos U نمایش سوار کاری
rodeo U سوار کاری کردن
to hitch U مجانی سوار شدن
take on U مسافر سوار کردن
dragon U گردان سوار اسبی
rodeo U نمایش سوار کاری
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
To get on board. U سوار کشتی شدن
jockey club U باشگاه سوار کاران
light piece U سوار سبک شطرنج
mountie U پلیس سوار کانادا
to take ship U در کشتی سوار کردن
to ride shanks's mare U سوار پای خودشدن
to ride on a horse U اسبی را سوار شدن
to ride on a horse U براسبی سوار شدن
to ride for a fall U بی پروا سوار شدن
surfboat U قایق موج سوار
staging area U منطقه سوار شدن
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
ridable U رام و سوار شدنی
reinsman U سوار کار ماهر
uhlan U سوار نیزه دار
imbark U در کشتی سوار کردن
To get into (ride in)a car . U سوار اتوموبیل شدن
To mout a horse . U سوار اسب شدن
coachload U افراد سوار بر درشکه
cavalry unit U یکان سوار نظام
cuirassier U سوار زره پوش
enplane U سوار هواپیما شدن
entrain U سوار کردن کشیدن
wheelsman U دوچرخه سوار شراعبان
wheelman U دوچرخه سوار شراعبان
flatlander U موج سوار کم استعداد
horseback archer U کمانگیر سوار بر اسب
unmounted U سوار نشده پیاده
pick up U سوار کردن مسافر
install U سوار کردن جادادن
embarked U درکشتی سوار کردن
embarking U درکشتی سوار کردن
embarks U درکشتی سوار کردن
heavy piece U سوار سنگین شطرنج
installs U سوار کردن جادادن
installing U سوار کردن جادادن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
bodysurfer U موج سوار بدون تخته
horsewoman U مربی اسب سوار و اسبداری
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
helicopter team U تیم سوار بر هلی کوپتر
in the irons U سوار اسب بخصوصی شدن
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
horsewomen U مربی اسب سوار و اسبداری
light horse U سوار نظام سبک اسلحه
embarkation order U ترتیب سوار شدن یا بارگیری
mat surfer U موج سوار صفحه پلاستیکی
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
prancing U سوار اسب چموش شدن
assemblages U انجمن عمل سوار کردن
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
ships U سوار کشتی شدن سفینه
ship U سوار کشتی شدن سفینه
deadhead U کسیکه بدون بلیط سوار
pickup field U محوطه سوار شدن درهواپیما
pickup point U نقطه سوار شدن یا سوارکردن
pung U در سورتمه جعبهای سوار شدن
removable U قابل سوار و پیاده کردن
prances U سوار اسب چموش شدن
pranced U سوار اسب چموش شدن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
jerry-built U با بی دقتی روی هم سوار شده
jerry built U با بی دقتی روی هم سوار شده
prance U سوار اسب چموش شدن
hitch-hiked U مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hike U مفتی سوار ماشین کسی شدن
postboy U چاپار چابک سوار نامه رسان
toreador U قهرمان گاو باز سوار بر اسب
embarkation area U محوطه سوار شدن در کشتی یاخودرو
We got into the wrong bus . U سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
chevalier U سرباز سواره نظام و مسلح سوار
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم یک تاکسی سوار شوم.
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم تاکسی سوار شوم.
What time should I check in? U چه وقت کارت سوار شدن به من میدهید؟
She leads her husband by the nose . U سوار شوهرش است ( تسلط ونفوذ )
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
hitch-hiking U مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hikes U مفتی سوار ماشین کسی شدن
go behind U رد شدن یک موج سوار ازنفر دیگر
to the platforms U به طرف محل سکوها سوار شدن
You pulled a fast one. That was a neat trick you played. U خوب حقه زدی ( سوار کردی )
This car is assembled in Iran. U این اتوموبیل رادرایران سوار می کنند (مونتاژ )
roughrider U سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
to ride on the bus U سوار اتوبوس شدن [برای رفتن به جایی]
to board a flight U سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
I played every trick in the book . U هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
gate U محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
embarkation element U یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
mounting area U منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
composite squadron U گردان سوار زرهی یا هلی کوپتر مختلط
gates U محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
outriders U سوار بر اسب جلو در دفینه بعد از مسابقه
outrider U سوار بر اسب جلو در دفینه بعد از مسابقه
port of embarkation U بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
picador U عضو گروه گاوباز سوار نیزه دار
pickup man U اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
cavalier U سوار نظام کاوالیه خوش لباس و پرزرق و برق
pull-out U خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
pull out U خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
pull-outs U خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
embarkation team U تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
hang five U سوار تخته موج شدن با وزن بدن در جلو
Change at London and get a local train. در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
piggyback <idiom> U روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
back plate U صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
adm 0 U موشک مخصوصی که روی هواپیمای ب- 25 سوار شده است
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
fare dodger U کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
three sisty U چرخش کامل 063 درجه بدن موج سوار
plane table U سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
fitting shop U کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
roll on roll off U روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
to give one a lift U کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
rail loading U سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
Which bus do I take for the opera? U برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
built in U وسیلهای که از ابتدای ساخت روی دستگاه سوار شده باشد
surfer's knot U ورم یا برجستگی زیر زانو یابالای پای موج سوار
herdic U کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
Which bus do I take to Victoria Station? U کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
suck wheels U رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
floppy U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppies U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
embarkation officer U افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
Recent search history Forum search
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com